پیام

هیچ کس جز خود ما مسئول بدبختی و خوشبختی های ما نیست

۹/۲۲/۱۳۸۶

احترام وتوجه مثبت

روگر در سال 1957 طي مقاله اي توجه مثبت و بي قيد و شرط را يكي از شروط تغيير ساختار شخصيت بيان نمود.

توجه مثبت در صورتي بي قيد و شرط مي باشد كه به رفتار فرد مراجعه كننده بستگي نداشته باشد. يعني به مراجعه كننده به عنوان يك انسان نگريسته مي شود؛ نه مجموعه اي از رفتارها. روگر از اصطلاحات ديگري نيز براي بيان اين مطلب استفاده نمود كه از آن جمله مي توان به پذيرش مراجعه كننده به عنوان يك انسان با توجه به ويژگي هاي مثبت ومنفي او اشاره نمود. در اين مجال ابتدا به ماهيت احترام مي پردازيم سپس به چگونگي سنجش و آشكار شدن آن خواهيم پرداخت.

ماهيت احترام

مراقبت كردن، پاداش دادن، ارزش قائل شدن و دوست داشتن از ديگر اصطلاحات به كار گرفته شده براي بيان احترام مي باشد. احترام يك مراقبت غير مالكانه است. به فرد مراجعه كننده به عنوان شخصي ارجمند نگريسته مي شود. او محترم شمرده مي شود. نگرش مشاور بدون ارزيابي، قضاوت، انتقاد، تمسخر، بي ارزش نمودن يا حتي شك مي باشد. البته اين بدان معنا نيست كه او با تمام رفتارها موافق باشد و با ديده اغماض به آنها بنگرد. روانكاو در يك نگرش بدون قضاوت، هنجارها واخلاقيات شخصي و اجتماعي خويش را ناديده نمي گيرد. در عين حال مراجعان به عنوان يك شخص پذيرفته مي شوند. نيازي نيست آنها خود را تغيير دهند يا براي اينكه مورد پذيرش قرار بگيرند، طور ديگري رفتار كنند و يا سعي كنند كامل و بي عيب باشند. ايرادات و نقاط ضعف نيز به عنوان قسمتي از شخصيت يك انسان به همراه خطاها واشتباهات پذيرفته مي شوند.

احترام را مي توان به نحوه گوش كردن روانكاو به حرفهاي مراجع و نيز تلاش او براي درك وي و طريقه ارتباط برقرار كردن با وي تعبير نمود. به عبارت ديگر احترام با درك طرف مقابل افزايش مي يابد. زماني كه مراجع به عنوان يك فرد يا يك انسان محترم شمرده مي شود، احترام به وي به موازات درك منحصر به فرد بودن او به عنوان يك انسان افزوده خواهد گشت.

دوست داشتن غير مالكانه نيز اصطلاح ديگري است كه معادل احترام بكار مي رود. علاقه اي واقعي در فرد مراجعه كننده وجود دارد، حس توجهي خالصانه نسبت به وي، حس اعتماد يا عشق. دوست داشتن غير مالكانه به معناي انفعال و مسؤوليت پذير نبودن نيست. دوست داشتن غير مالكانه بازتاب عملي مثبت است كه در بر گيرنده حضوري شخصي وفعال مي باشد. هر چند احترام در ابتدا با مكالمه كردن يعني حد اقل دوست داشتن ابراز مي گردد، اما دوست داشتن واحترام را مي توان به روش هاي متفاوت بيان نمود.

البته بايد تاكيد كنيم دوست داشتن غير مالكانه همواره با لحني گرم وصدائي آرام ابراز نمي شود، بلكه مي تواند با لحني عصباني نيز بيان شود. در بررسي نهائي، تجربه فرد مراجعه كننده از اهميت زيادي بر خوردار است واحتمال دارد وي تلاش روانكاو را براي شريك شدن در تجارب وي، نشانه اي از احترام روانكاو به سطح پيشرفت خود بداند.

رفتار باز و صادقانه با فرد مراجعه كننده نيز غالبا نشانه اداي احترام به فرد مراجعه كننده مي باشد. اما مسئله اي كه در اينجا مطرح مي شود اينست که احترام گذاشتن بايد بي قيد و شرط باشد. روگر در اين باره كمي مردد بوده است ولي مطالعاتي كه بعدا توسط اسپاتس انجام شد، نشان داد بي قيد و شرط بودن از توجه مثبت جدا نيست. برت- لنارد نوعي رابطه ابداعي در مراجعه كنندگان كشف نمودند كه شامل مقياس هاي جداگانه اي براي توجه مثبت و توجه بي قيد و شرط بود. در هر حال ظاهرا اين روابط از يكديگر مستقل نيستند. البته اين مورد موضوع بي قيد و شرط بودن را روشن نمي كرد. احتمالا بي قيد و شرط بودن عاملي اساسي در هر دو رابطه مي باشد.

اما كاركهوف و برنسون توجه مثبت و بي قيد و شرط و نيز دوست داشتن غير مالكانه را هنجارهائي نادرست مي دانند. به نظر مي رسد بي قيد و شرط بودن چيزي بيشتر از يك عامل جلوگيرنده اوليه براي احساسات، نگرش ها و قضاوت ها نباشد. به نظر مي رسد نگرش بدون قضاوت و ارزيابي و نيز تمايز قائل شدن ميان پذيرش مراجعه كننده به عنوان يك شخص قابل احترام صرفنظر از جنبه هاي رفتاري غير قابل پذيرش وي معنا و تفسير واژه بي قيد و شرط باشد.

سنجش احترام

در سال 1962 تراكس يك مقياس آزمايشي متشكل از 5 نكته براي سنجش دوست داشتن غير مالكانه تعبيه نمود. تنوع در بي قيد و شرط بودن تحت عنوان پذيرش تجربه مراجعه كننده بدون شرايط تحميلي تعريف شد. دوست داشتن در برگيرنده مراقبت غير مالكانه از فرد مراجعه كننده به عنوان يك فرد خاص مي باشد. بنابراين مي توان آن را تمايلي براي تقسيم يكسان خوشي ها و كاميابي ها و نيز افسردگي ها و شكست ها دانست. دوست داشتن غير مالكانه، ارزش قائل شدن براي بيمار به عنوان يك شخص، صرفنظر از ارزيابي رفتار يا افكار وي مي باشد. كارك هورف مقياس خود را براي سنجش احترام در درك فرايندهاي شخصي به شرح زير آماده نمود:

سطح(1):

بيان شفاهي و رفتاري از سوي اولين شخص همراه با عدم احترام (يا توجه منفي) نسبت به دومين فرد. به طور خلاصه گوينده به شيوه هاي گوناگون، حس عدم احترام و يا توجه خود را نسبت به احساسات، تجارب و توانائي هاي شنونده بروز مي دهد. به عنوان مثال فرد به طرف مقابل خود مي گويد احساسات و تجارب وي اصلا ارزش فكر كردن ندارند يا طرف مقابل فرد توانائي نيست. در اين صورت احتمال دارد گوينده تنها منبع ارزيابي باشد.

سطح (2):

گوينده طوري با شنونده برخورد مي كند كه گوئي براي احساسات، تجارب وتوانائي هاي وي احترام كمي قائل است. به اين معنا كه گوينده به صورت مكانيكي يا انفعالي با شنونده رفتار مي كند و بسياري از احساسات طرف مقابل خود را ناديده مي گيرد.

سطح (3):

فرد حس احترام خود را نسبت به طرف مقابل خود منتقل مي كند و به احساسات، تجارب و توانائي هاي وي توجه نشان مي دهد. به عنوان مثال فرد به طرف مقابل خود احترام مي گذارد و نسبت به توانائي هاي وي براي بيان خويشتن و نيز برخورد خوب و سازنده او در موقعيت هاي زندگي توجه نشان مي دهد. به طور خلاصه مي توان گفت فرد با طرف مقابل مانند خودش رفتار مي كند.

سطح(4):

اين سطح در برگيرنده كمترين سطح عملكرد تسهيل كننده بين فردي مي باشد.

سطح (5):

فرد به صورت آشكار براي طرف مقابل احترام قائل است و به او توجه مي كند. پاسخ هاي تسهيل كننده اولين فرد به طرف مقابل احساس آزادي مي بخشد و او را قادر مي سازد خودش باشد و براي خود به عنوان يك وجود منحصر به فرد ارزش قائل باشد. به طور خلاصه مي توان گفت رفتارهاي تسهيل كننده باعث احساس توجه عميق فرد نسبت به احساسات، تجارب و توانائي هاي طرف مقابل مي گردد.

سطح (6):

فرد احترام زيادي نسبت به طرف مقابل به عنوان يك انسان و توانائي هاي او به عنوان يك وجود منحصر به فرد و آزاد قائل است. به اين معنا كه وي توجه عميقي به توانايي هاي انساني طرف مقابل خويش دارد.